باید از تو بنویسم ، خوب میدانم چرا ! وقتی در هوای تو نفس می کشم ، چشم
هایم به جز تو را نمی بینند و دست هایم به جز تو را لمس نمی کنند . وقتی
سرگشتگی و تنهاییم را به مهمانی خلوتم می برم و درهای خیالرا بر روی خود
می بندم ، در انتهای این بن بست هم می دانم که باید از تو بنویسم ، خدای من
همیشه از تو خواهم نوشت که همیشه با تو ام و خود را به تو می سپارم .
... خداحافظ ...
بارون عشق ناصر
به وبلاگ احمد ثانی هم سر بزنید .http://www.ahmadsani.blogfa.com