تمام آموخته هایم را در کیسه سیاهی ریختم و
جلوی در اتاقم گذاشتم ....
هیچ کدام به دردم نخورد !
کجای کار اشتباه شده ،
چرا من این شدم ؟
می خواهم از اول شروع کنم ...
باید فضای مغزم را از دست خیال بافی ها خلاص کنم
و کمی جا باز کنم !
تا از اول جمع کنم ،
یاد بگیرم ،
شاید بشوم آنکه میخواهم !
تمامشان را می سوزانم و خالی می شوم !
از اول شروع می کنم !
مانند کودک تازه متولد شده ای می مانم ،
با موهای ژولیده !
با نگاه کنجکاوانه ای دنبال هر جنبده ای می چرخم!
من چوب بی سوادیم را خوردم .... !
باید ...
از اول شروع می کنم !
این یعنی تولد دوباره با این تفاوت که اگر چشمت را باز کنی این بار خیلی زودتر اوج می گیری سبکبال و شاد بدون سطل زباله ای آویزان بر گردن افکار!
مبارکه!
سلام بی تا جان .
خوبی عزیز ؟
خیلی زیبا نوشتی عزیزم . نوشته هات رو خیلی دوست دارم .
موفق باشی .
سلام خیلی زیبا نوشتید خسته نباشید
سلام ...
ممنون ... !
بخوان و بخوان و بخوان !
http://www.baro0n.blogsky.com
مصاحبه با مجید اخشابی...