خیلی ها از تو و خیلی ها برای تو می نویسند !
با این حال خیلی ها را باید نادیده گرفت ٬ خیلی ها را نباید خواند و بعضی را هم باید قاب گرفت !
نمی دانم از خودم ٬ از تو و یا از اولین دیدار بنویسم !
اول خواستم از خودم و اولین بار که دیدمت بنویسم ٬ اگر چه بی فایده بود ولی دلم از حرف های
ناگفته خالی می شد ! که باز هم فایده ای نداشت ٬ و این متن هم مثل دیگر نوشته هایی
می شد که باید نادیده گرفت و یا حتی زمان را برای خواندن گذشته ها از دست داد...
( البته شاید ارزش خواندن نداشت ٬ هر چند حرف های تازه ای داشت ! )
از طرفی دوست داشتم حرف های دلم را بزنم و از طرف دیگر نمی خواستم این نوشته را که
فقط به مناسبت اولین دیدار که در این روز اتفاق افتاد می نویسم در آن گروه ها قرار بگیرد !
بنابراین درست ترین تصمیمی که گرفتم این بود که برای احترام به تو سکوت کنم ...
(سکوتی به سنگینیه فریاد ! )
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.