اهل دریا

از دیار شعر و شرجی از کویر و از جنوبیم

اهل دریا

از دیار شعر و شرجی از کویر و از جنوبیم

۱۲ مرداد و سکوت !

خیلی ها از تو و خیلی ها برای تو می نویسند  ! 

 با این حال خیلی ها را باید نادیده گرفت ٬ خیلی ها را نباید خواند و بعضی را هم باید قاب گرفت !

 نمی دانم از خودم ٬ از تو و یا از اولین دیدار بنویسم !

 اول خواستم از خودم و اولین بار که دیدمت بنویسم ٬ اگر چه بی فایده بود ولی دلم از حرف های

 ناگفته خالی می شد !  که باز هم فایده ای نداشت ٬ و این متن هم مثل دیگر نوشته هایی

می شد که باید نادیده گرفت و یا حتی زمان را برای خواندن گذشته ها از دست داد... 

( البته شاید ارزش خواندن نداشت ٬ هر چند حرف های تازه ای داشت ! )

از طرفی دوست داشتم حرف های دلم را بزنم و از طرف دیگر نمی خواستم این نوشته را که

فقط به مناسبت اولین دیدار که در این روز اتفاق افتاد می نویسم در آن گروه ها قرار بگیرد !

بنابراین درست ترین تصمیمی که گرفتم این بود که برای احترام به تو سکوت کنم ...

 (سکوتی به سنگینیه فریاد ! )

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.