اهل دریا

از دیار شعر و شرجی از کویر و از جنوبیم

اهل دریا

از دیار شعر و شرجی از کویر و از جنوبیم

چه رویایی !

  

 

دوباره رو به روی تو میام آهسته میشینم ....  

 

دوباره توی بیداری دارم رویامو میبینم ...  

 

چه رویایی از این بهتر ، که هر شب ماه من میشی ...  

 

خودت دستامو میگیری ، خودت همراه من میشی ... 

 

رویا !

  

وقتی به چیزی که در دستانم است نگاه می کنم 


غم های دنیا فراموشم میشود 


و در آیینه ی جمال و زیبا یش   

 روزگار زندگی را دوست داشتنی تر میبینم 


بیا و صفای روحم را تماشا کن 


وقتی با چشمانت بازی میکنم  

 

پ ن : این روزها خیلی خوشحالم ....  

امیدوارم همه ی آدم ها خوشحال باشن ...  

امیدوارم خدا خوشحالیمو ازم نگیره !

وقتی چند تا خطر از بیخ گوش آدم رد میشه و واسه زندگیت کلی امید و انگیزه پیدا میکنی ....... 

و .......