فریاد ساحل از نُهِن
نهمین سالگرد ناصریا ، گویا مراسم بدون اطلاع رسانی بود و خرسندم از اینکه دوستانی که برای خودنمایی و شعار میومن جاشون خالی بود .
سال دهم شروع شد و باز هم عدد ده
یــــــــــه جایــــــــــی بایـــــــــد دســـــــــت آدمـــــــــا رو بکشــــــــــی
نگـــــــــــه شـــــــون داری ..
صورتشــــــــــــون رو میـــــــــــون دستـــــــــــــات محــــــــکم بگـــــــــــیری...
بگــــــــــی :
ببـــــــــــین مــــــــن دوســـــــــــت دارم .. نـــــــــــــرو
دوباره رو به روی تو میام آهسته میشینم ....
دوباره توی بیداری دارم رویامو میبینم ...
چه رویایی از این بهتر ، که هر شب ماه من میشی ...
خودت دستامو میگیری ، خودت همراه من میشی ...
وقتی به چیزی که در دستانم است نگاه می کنم
غم های دنیا فراموشم میشود
و در آیینه ی جمال و زیبا یش
روزگار زندگی را دوست داشتنی تر میبینم
بیا و صفای روحم را تماشا کن
وقتی با چشمانت بازی میکنم
پ ن : این روزها خیلی خوشحالم ....
امیدوارم همه ی آدم ها خوشحال باشن ...
امیدوارم خدا خوشحالیمو ازم نگیره !
وقتی چند تا خطر از بیخ گوش آدم رد میشه و واسه زندگیت کلی امید و انگیزه پیدا میکنی .......
و .......