اهل دریا

از دیار شعر و شرجی از کویر و از جنوبیم

اهل دریا

از دیار شعر و شرجی از کویر و از جنوبیم

تقویم و تولد !

 

  تقویم می تواند با سکوت معنی دارش که از صدها فریاد هم برتر و والاتر است و یا با
برگ برگ خود که از برگ درختان نیز سبزتر است ، ما را از خواب غفلت بیدار کند
و فرصتی دوباره برای شکفتن به ما بدهد . آن که از روزهای سبز و زرد ثبت شده در
تقویم عبرت می گیرد  ، می تواند به آینده ای روشن  امیدوار باشد ، اما آن که برگ های
سپید را یکی پس از دیگری پشت سر می گذارد و از هیچ حادثه و واقعه ای عبرت نمی گیرد
و درس نمی آموزد ، به قول شاعر از هیچ آموزگار دیگری درس نخواهد آموخت .
تقویم به ما می گوید که عمر شتابان در گذر است و اگر همچنان بی اعتنا باشیم ، فرصتی
برای جبران نخواهیم داشت !
 

 چندین سال از روز تولدم می گذرد ...

امسال اولین سالی است که هیچ احساسی نسبت به تولدم ندارم !

 روزها سپری می شوند .... و من همچنان ... !

نظرات 8 + ارسال نظر
کاظم دوشنبه 2 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 12:12 http://lonlyviolon.blogsky.com

تولدتان مبارک

مرسی ...

بوسه دوشنبه 2 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 12:13 http://www.bose.blogsky.com

به هر حال تولدتون مبارک

ممنون . ولی همچنان بی احساسم !

کاظم چهارشنبه 4 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 08:11 http://lonlyviolon.blogsky.com

در کنار جوی نشستی
گذر عمر بدیدی و خموشی ؟
نگران از ورق دفتر این عمر شدی
ولی از حال خودت بی خبری
تو چرا بی حالی
جشن میلاد تو است
خوشحال باش
دل خود را بسپار به باد
و به پرواز درآی
جشن میلاد تو است
و به تو میگوید
یک سال از این عمر برفت
و تو پخته تری

حال برخیز و برو
شعر حافظ بر خوان
جشن میلادتو است
شاد آ شاد

Aref Hendi پنج‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 20:33

Salam Merc Kheyli Bahale Bekhoda Ey Val Be Valet Asar Gozasht Shayad Manam Oftadam Too In Khat :">

فرامرز شنبه 7 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 10:25 http://nasser-ia-fatemeh.blogfa.com/

خواهرم. تولد از آن" تکرار " هایی است که همیشه سر موقع به سر وقت صاحبش می آید و شاید معدود تکراری در نبض زندگی مان باشد که صدای" تازگی " دارد.خواه ساز دل و روزگارمان با آن کوک باشد و خواه زبان در دهان باز ، بسته باشیم!
در این میان اما معمولا دلتنگی های بجای دل و نابجای از نگاه دیگران و غیر ، حس این بهانه تازگی ها را از بروز و ظهور می کاهد.اما تا دل ِ تنگ نباشد که پر ِ بازی نیست!
... و ممنونم از همحسی زیبایتان برای باور و ربنا و ناصر در پشت این پنجره ها.

هومن دوشنبه 9 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 16:54

نمیدونم چی بگم.
هر کسی از یه وجهی به دنیا نگاه میکنه.
هیچی نمیگم

امید بندری شنبه 14 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 06:16 http://jofti.blogsky.com

سلام خالو خشی؟ خیلی وختن نهندم ایطرفو راستش رنگ در لهر عوضت کردن چند پل تو کنچیل امزه بلد نبودم .ما خالو سواد زیادی مو نی از رنگ وبلاگن بی وبلاگن اشناسیم حالا ایدفه خالو مسیح بی مه ایوا تا دم لهر دگه بلد بودم راستی تو کنچیل خالو مسیح ایشو مه یتا کرگین ام هه خوشحال ابیم تشریف فرما بشی بعد افطار بدو تا یه استکون چای یا برمیتی چیزی مهمونت کنم خالو
خاش بشی خالو و خاش نماز و روزه

ویدا دوشنبه 16 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 08:59

خاطره ی عزیزم تولدت مبارک
سنگی که طاقت ضربه های تیشه را ندارد تندیسی زیبا نخواهد شد. از زخم تیشه خسته نشو که وجودت شایسته ی تندیس است ( اهورا مزدا )

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد